- abcd efgh ijkl mnop qrst uvwx yz
در دنیای پرشتاب کسبوکار، شناخت و بهکارگیری تئوریهای مدیریت، برای مدیران، کارآفرینان و دانشجویان یک ضرورت است. در این مقاله با مفاهیم کلیدی در مدیریت، مانند مدیریت بر مبنای هدف، نظریه مسیر-هدف، کایزن، اصل پیتر و... آشنا میشوید. این نظریات پایههای تصمیمگیری مؤثر، افزایش بهرهوری و رشد سازمانی را فراهم میکنند.
در این رویکرد، مدیران تنها زمانی وارد عمل میشوند که امور جاری سازمان دچار مشکل شده باشد. یعنی تصمیمگیری و اجرای عملیات در اختیار زیردستان است و مدیران فقط در مواجهه با «انحرافات مهم» مداخله میکنند. این روش بر تفویض اختیار، کاهش تمرکز و اعتماد به توانمندی کارکنان تأکید دارد.
در مدیریت بر مبنای هدف، مدیران و کارکنان با مشارکت، اهداف مشخصی تعیین میکنند، عملکرد را بررسی کرده و نتایج را تحلیل مینمایند. این مدل، شکلی از مدیریت مشارکتی است که موجب افزایش تعهد کارکنان نسبت به اهداف سازمان میشود.
توسط هاوس و آرمیشل (1974) ارائه شد. این تئوری میگوید: رهبر مسیر رسیدن به هدف را مشخص کرده و موانع را از بین میبرد. برخلاف مدیریت بر مبنای استثنا، در این مدل، رهبر نقش اصلی را در هدایت و انگیزش ایفا میکند.
انواع سبک رهبری در این نظریه:
بارنارد معتقد بود کارمندان فقط زمانی تصمیمات مدیر را اجرا میکنند که تصمیم در «منطقه بیتفاوتی» آنها قرار گیرد؛ یعنی آن تصمیم تهدیدی برای منافع یا امنیت شغلیشان نباشد. سه اصل اساسی برای همکاری مؤثر عبارتند از:
لارنس پیتر میگوید: افراد در سلسله مراتب سازمانی تا سطحی ارتقاء مییابند که دیگر توانایی انجام وظایف آن را ندارند. برای مقابله با این پدیده، آموزش مستمر توصیه میشود.
فالت بر اهمیت «موقعیت» در تصمیمگیری تأکید دارد، نه مقام. از دید او، هر فرد در هر موقعیتی میتواند دستور بدهد یا بگیرد. همچنین او کسبوکار را نوعی خدمت میدانست و بر اخلاق در مدیریت و مسئولیت اجتماعی سازمانها تأکید میکرد.
در برنامهریزی و هدفگذاری، افراد منفینگر اغلب بدترین حالت ممکن را در نظر میگیرند. قانون مورفی یادآور میشود که «اگر چیزی قرار است خراب شود، احتمالاً خراب خواهد شد.» بنابراین در برنامهریزی باید انعطافپذیر بود.
پارتو معتقد بود: ۸۰٪ نتایج از ۲۰٪ اقدامات ناشی میشود. اگر اهداف واضح باشند، حتی ۲۰٪ تلاش هوشمندانه میتواند اکثر نتایج مطلوب را به همراه داشته باشد. در غیر این صورت، انرژی زیاد هم بینتیجه خواهد بود.
این نظریه، ترکیبی از فرهنگ سازمانی ژاپنی و آمریکایی است که توسط ویلیام اوچی در ۱۹۸۱ مطرح شد. در جدول زیر مقایسهای از سه نظریه A، J و Z ارائه شده است:
ویژگی | نظریه A (آمریکایی) | نظریه J (ژاپنی) | نظریه Z |
---|---|---|---|
نوع استخدام | کوتاهمدت | مادامالعمر | بلندمدت |
تصمیمگیری | فردی | جمعی | توافقی |
کایزن یک فلسفه مدیریتی ژاپنی برای بهبود مستمر است. شعار آن: "هر روز بهتر از دیروز" است. چهار رکن اصلی کایزن عبارتند از: